دل نوشته از بهرام نورایی "سوسک !"
اکثراً ما از سوسکها میترسیم!با اینکه میدونیم اونا از ما ضعیفترن، کوچکترن و حرفی برای گفتن ندارند. اگه یه سوسک از بغلمون رد شه ترجیح میدیم نگاش کنیم و بذاریم تو حال خودش باشه و بره دنبال زندگیش به جای اینکه پامون روش فشار بدیم و صدای له شدنش رو بشنویم!
اگه کسی هم کنارمون باشه تو اون لحظه میگیم: «من از سوسک نمیترسم، چندشم میشه!» خب. اون سوسک از بغل ما رد میشه بدون اینکه به ما کاری داشته باشه. کمکم سوسکها جفتگیری کردن و بچهدار شدند و بچههاشون هم بچهدار شدن و اینجوری بود که زیاد شدن. هر روز بیشتر از دیروز.